پینوشت : [برای دسترسی راحتتر به پستهای مربوط به تجربههای شخصی من، بر روی لینک کلیک کنید.]
از اسمش تعجب کردید؟ tedtalk شنیده بودیم ولی medtalk دیگر نه! عیب ندارد. تعجب نکنید. این اسم واقعا تازه است.
medtalk عنوان تازه ای بود که اولین بار ابداعش کردیم. روزی که مراسم را با بادکردن بادکنک ها و چسباندن لوگو و گشت و گذری در سالن مراسم استارت زدیم، هیچکس فکرش را نمی کرد اینقدر همه را شگفت زده کند.

medtalk به شیوه tedtalk برگزار شد. میدانم که tedtalk را می شناسید. مراسم جالبی است. صحبت می کنند. حرف های علمی از آدم های خاص می شنوید. گاهی حضار می خندند. و طعم دورهمی شاد و آموزنده را میچشی. کلا بحث کردن به زببان خارجی شیرین است. از هر نوعی که باشد.
ولی ما برای انتخاب اسم این مراسم، محدودیت داتشیم. نمیتوانستیم به این راحتی ها از اسم برند tedtalk برای مراسم استفاده کنیم. قانون کپی رایت را که اطلاع دارید؟ مشکل به بار می آورد. ولی ما که ول کن اسم زیبای tedtalk نمی شدیم. ted آن را انداختیم و talk آن را حفظ کردیم. اصلا قانون کپی رایت کیلو چند؟
مراسم در دانشگاه علوم پزشکی ما بود. پس سه حرف اول medical ( به معنای پزشکی) را برداشتیم و به talk قرض دادیم. شد medtalk!
نکته متمایز این مراسم، برگزاری آن به زبان کاملا انگلیسی همراه با همهمه ناشی از شور و شوق دانشجویان و اساتید بود.
از خوبی های مراسم بیشتر بگویم؟
قطعا جزو بهترین تجربیاتم در دوران دانشجویی ام خواهد بود. چیزی که این تجربه را برایم جذاب و دل نشین کرد، تجربه بی نظیر کار گروهی بود.
اصلا کاری به درست و غلطش ندارم. اما من می گویم آدمیزاد به شدت به انسان های اطرافش، شبکه اجتماعی اطرافش، به محیطش وابسته است. گاهی از آن دور می شود. به خیال خودش می خواهد کارهایش را سامان دهد. اما تا احساس تنهایی می کند، راهی جز بازگشت به همان محیط دوستانش ندارد. گاهی حتی با یک تماس تلفنی یا پیامی متنی در واتساپ یا تلگرام.

تابحال تجربه کار تیمی داشته اید؟ اگر پاسختان مثبت است، شما جزو گروه خوشبخت روی زمین هستید. چون کلی حس خوب به شما می دهد. انگار غریزه انسان را سیراب میکند این کار گروهی. خوشحال تری. چون خودت را بعنوان جزئی از کل میبینی. این احساس جزء از کل دیدن خود، احساسی است که همه ما تلاش می کنیم آن را بدست بیاوریم. به طبیعت میرویم که به ما اثبات شود قسمت کوچکی از این نظام بزرگ طبیعت هستیم. که کوچکیم. همین حس کوچکی ما را به وجد می آورد.
با این مراسم، من جزئی از یک کل بودم.

کنار همه این ها، سخنرانی در چنین مراسمی، آن هم درست در روز تولدم، آنقدر مرا به وجد آورده بود که حد ندارد. آری تولدم بود. و ۲۱ ساله شدم. اصلا چرا سنم را گفتم؟! مهم این بود که هیچکس جشن تولدی در مراسم نگرفت! چیزی به کسی نگفته بودم و کسی هم چیزی نفهمید. اینجا مینویسم تا بفهمند 🙂
برگردیم به ادامه حرفم.
تجربه های گروهی، اینقدر پربارند که اگر سال ها بنویسی، تمام شدنی نیستند. تو در این تجربه ها غرق می شوی و فقط یاد میگیری. در کلاس درسی ولی فقط این حس شادی است که به تو تزریق می شود. اگر آموزشی با حس خوب همراه باشد، قطعا تاثیراتش برایت ماندکار است.
وقتی برای این مراسم داشتم آماده می شدم چندین بار جا زدم. نمی خواستم دیگر ادامه دهم. انگار صدایی به من میگفت : ((بیخیال پسر! نخواهی توانست.)) از شما چه پنهان واقعا هم بیخیال شدم و گفتم مراسم را شرکت نمی کنم. ولی باز یکی بود که تلنگری می زد و مرا به خود می آورد :
چته؟ ینی چی که نمیخوای آماده بشی؟ زده به سرت؟ باید بنویسی و بیای حرف بزنی. منتظر ارائت هستیم.
خودمانیم ها! یکی از دستاورد های این مراسم، همین بود. ادامه دادن! وقتی ناامید می شوی و هیچ مجالی پیدا نمی کنی، باید بگردی دنبال امید برای ادامه دادن همان کاری که میدانی درست است.
این ادامه دادن اگر با عزت نفس بعد سخنرانی ات در مراسم همراه شود برایت کلی دستاورد دارد. راستش ما بیخودی گاهی در انزوا هستیم. گویا از زندگی طلب داریم و اوست که باید برای زندگی ما کاری بکند. آیا هیچوقت به این فکر کرده ایم که ما هم باید قدمی برداریم و بقیه را از وجودمان آگاه کنیم؟ کمی برخیزیم و دستی بالا کنیم و داد بزنیم که منم هستم! میتوانید روی من حساب کنید.
برای سخنرانی در این مراسم هرکسی تایم محدودی داشت. شاید ۱۰ دقیقه. اما در همین تایم محدود، من سعی کردم اظهار وجود کنم. به همه دوستانی که می شناختم. به همه همکلاسی هایم. به همه کادر اجرایی و اساتید جلسه. همینطور تو را می شناسند! تو باید سعی کنی خودت را با نقاط قوتت عرضه کنی.
بی راه نگفتم که بعد مراسم و سخنرانی ام که کاملا به زبان انگلیسی بود، رابطه ام با دوستانی که باهم در راه اندازی مراسم نقش داشتیم، قوی تر شد. به بهانه مراسم، باافراد خوش فکر و خلاقی آشنا شدم که شناختشان فقط حس مثبت به تو میداد. با رفتار متین و تجربه اجراییشان به تو صبر را می آموختند و نقاط قوتشان را به تو اضافه میکردند.

اینکه برای شناختن خودت به بقیه احساس مسولیت کنی و همه بار زندگی را به دوش زندگی نیندازی، خودش هنر بزرگیست که باید دنبالش بود. این حرف را من در خلال مراسم زندگی کردم.
یادتان هست درمورد سختی بیان کردن مطلب یادگرفته شده نوشتم؟
کتابی که برای سخنرانی ام از آن استفاده کردم، و به مراسم آوردم تا ارائه دهم، درمورد پیشرفت با قدم های کوچک و ساختن محیط مناسب برای پیشرفت بود: سوییچ ( کلید را بزن) – از جیپ هیث و دن هیث. در این بین حس کردم که فاصله صرفا خواندن یک کتاب تا خواندن برای ارائه دادن و آموزش، چقدر زیاد است.
البته دوره یادگیری اثربخش امین آرامش هم کلی الهام بخش بود.
medtalk، برایم تجربه لذت بخشی بود. با کوله باری از تجربه های رنگارنگ. که هر کدام بوم نقاشی زندگی ام را زیباتر می کند. اگر نقاش ماهری باشم، طرحی رنگارنگ خواهم کشید.
چه تجربه ی شیرینی 😍بعد از مدتها تونستم بخونمش و ببینم مدتاک چیه 🙂 بدرخشی همیشه
فکر خودت بود این نامگذاری؟ در مورد چه چیزهایی صحبت کردین؟ صرفا در مدتاک مطالب پزشکی مطرح میشه؟
بعد کرونا رونق بگیره ان شاءالله :))
لعیاجان؛
ممنونم از همراهیت با وبلاگم!
فکر من نبود فکر کادر خوشفکر اجراییمون بود. و هر کسی سخنرانی به زبان انگلیسی ارائه میکرد.
سلام امیدوارم که حال دلتون خوب باشه
چه قدر جالب و زیبا … Tedtalk شنیده بودم اما medtalk یه ایده نو به نظرم اومد … هر کدوم از دانشجویان پزشکی راجب بحث مورد نظرشون صحبت کردند یا بحث همه یکی بود ؟ و آیا اولین بار بود که برگزار میشد یا توی دانشگاه های دیگه ایران هم برگزار میشه اینجور همایش ها؟
سلام فاطمه عزیز؛
مدتاک برای “اولین بار” در شرق کشور برگزار شد و ایده و نامگذاریش کار بچههای خودمون بود.
صحبت کردن بچهها، دلبهخواهی و سلیقهای بود. هر کی از موضوعی که باهاش بیشتر از همه حال میکرد، حرف میزد.
اگر کرونا فرصت نفس کشیدن میداد، امسال هم با قدرت بیشتری میخواستیم برگزار کنیمش. ولی برگزار کردنش میفته برای سال تحصیلی دیگه احتمالا!
گذرت بیرجند افتاد، خوشحال میشیم حضور داشته باشی :))
چاااااک سلطان❤️❤️❤️👑👑👑
سلام امیرحسین
مچکرم ازت خیلی زیاد
لطف داری 🙂
خیلی عالی بود👏👏
موفق باشین💪
سلام محیا
ممنونم از حضورت و اینکه حرفام رو میخونی.
از ارزوی قشنگت مچکرم.
تو هم موفق باشی
عالی بود جواد جان موفق باشی 👌👌❤
سلام رسول جان
ممنون بابت حضورت.
تو هم موفق باشی عزیز