این روزها پیشرفت تکنولوژی بیداد میکند. کتابهای دیجیتالی و کاغذی در اطرافمان فراواناند. کتابهای صوتی، الکترونیکی، روی لپتاب، موبایل، تبلت، چاپ رنگی، چاپ نفیس، فانتزی، سبک قدیم، جدید!
چه کتاب دیجیتال چه کتاب کاغذی، طرفداران خاص خود را دارند. نمیخواهم یک شیوه مطلق تعریف کنم یا خط بطلانی بر سایر روشهای یادگیری بکشم.
من تجربه شخصیام را بیان میکنم.
همه حرفها را باید بشنویم و در انتها خودمان تصمیم بگیریم.
در یکی از پستهای این سایت، ۱۲ دلیل را نوشتم که چرا باید عاشق کتاب شد.
+بد نیست ببینید:[چرا کتاب میخوانم؟ ۱۲ دلیل من برای عشق ورزیدن به کتابها]
من عشق به کتابخوانی را از فرآیند خاصی بدست آوردم. هر کسی میتواند این عشق را از کانالهای مختلف بدست آورد.
جالب است بدانید اولین کتابی که خواندم و به دنیای کتابخوانی علاقهمند شدم، دیجیتالی بود. از اپلیکیشن طاقچه.
اگر این اپلیکیشنهای موبایلی نبودند، دیرتر به سمت کتابخوانی میرفتم. چه بسا دیرتر رفتن منجر به هیچوقت نرفتن میشد.
همین الان هم خود را مدیون اپلیکیشن طاقچه میدانم!

کتابهای دیجیتالی، از راههای مختلفی عرضه میشوند. لااقل ۳ اپلیکیشن را من استفاده کردهام. طاقچه، فیدیبو یا کتابراه. البته کتابهای صوتی از طریق پادکست هم عرضه میشوند.
+بدنیست ببینید:[مفهوم پادکست و اپلیکیشن castbox]
چه فرآیندی را سپری کردم؟
از عشق به کتابخواندن، نمیتوان به سادگی رد شد. اگر سودای کتابخواندن در سر داریم، اولین چیز انگیزه است. ساخت خاطره خوب با کتاب. ساخت حس خوب.
اگر عشق به کاری وجود داشته باشد، محال است آن کار را نصفه نیمه رها کنید.
+بدنیست ببینید:[تپشی برای نوشتن]
باید دنبال ساختن این عشق بود.
قرار نیست در کتابخواندنمان کنتور بیندازیم! خوشحال باشیم ۱۰۰ کتاب را خواندهایم. لزوما ۱۰۰ کتاب خواندن به تغییر درونی شما منجر نمیشود.
چیزی که کارایی کتابخوانی را مشخص میکند، تعامل با کتابی است که میخوانیم. هر چه تعامل قویتری با متن داشته باشیم، احتمال فراموشیاش کمتر میشود. احتمال کاربردش بیشتر میشود.
من برقراری این تعاملات را به ۴ فاکتور وابسته میکنم. نگاهی به آنها بیندازیم.
بیشک راهنمای ما در انتخاب دوراهی کتاب کاغذی یا دیجیتالی خواهند بود!
۱- برای کتاب اولیها
همیشه تجربههای اول تعیین کنندهاند. کسی که تابحال تجربهای از لحظات لذتبخش کتابخوانی نداشته، باید حواس پنجگانهاش را بیشتر از هر چیزی درگیر کند.
چه حواسی؟
- من کتاب را بو میکنم! بوی کاغذ!
- کتاب را لمس میکنم. دستی بر پستی و بلندی صفحاتش میکشم.
- کتاب را میبینم! طبیعتا این اولین چیزی است که درگیر میشود.
- شاید کتابی را بشنوم! مثل کتابهای صوتی.
نمیشد کتاب را چشید وگرنه گیرندههای چشاییام را نیز درگیر میکردم ;))
با کتاب صوتی، فقط حس شنوایی درگیراست. کتاب الکترونیکی حسهای بینایی و شاید تا حدی لامسه. ولی کتاب کاغذی، بینایی، لامسه، بویایی میتواند درگیر شود.
یادتان هست گفتم اولین تجربهام در کتابخوانی با کتاب دیجیتال بود؟

آن کتاب مرا از نظر مفهومش جذب کرد. پس مفهوم کتاب، اولویت بالاتری بر درگیری حواس دارد. مفهومی که فقط ما آن را دوست داریم. قرار نیست چیزی که من از آن خوشم میآید، دوست صمیمیام هم سینهچاک آن باشد!
نکته مهمی را فراموش نکنیم. بنجامین بلوم یکی از پیشروهای حوزه آموزش و یادگیری است. با او در متمم آشنا شدم. بلوم، جزو افرادی است که قسمت عمدهای از عمر خود را در راه افزایش بهرهوری در حوزه آموزش و یادگیری صرف کرده. یکی از ارکانی که او برای یادگیری مؤثر ضروری میداند، همین برانگیختن احساس در یادگیری است. اینکه چقدر به یک محتوی علاقهمند شویم، با آن زندگی کنیم، در فکرمان جا خوش کند، نفسمان را بند آورد، در گرایش ما به خواندن و یاد گرفتن بسیار مؤثر است.
تجربهای که من از کتابخواندن داشتهام را بیان میکنم. هرچقدر انگشتان و قلمام را با خواندن دمخور کنم، حس رضایت بیشتری دارم. پس ناچارم برای ساختن تجربه بهتر، به قلم و نوشتن و حاشیهنویسی پناه ببرم تا با تراوشات ذهنیام کتاب را زخمی کنم! آن را شخم بزنم. گویا پس از هر شخم زدن، حس ترحمی دوستداشتنی نسبت به کتابام دارم. میتوانید لطافت و زلالی این احساسات را حتی تصور کنید؟!
۲- ساختن واژگان فعال بیشتر
واژگان فعال آنهایی هستند که همیشه استفاده میکنیم.
هر چه بتوانید راحتتر و بیشتر کلمات تازه را مشخص کنید، بهتر در خاطرتان خواهد ماند.
برای واژگانی که تازه است، و یا واژگانی که میشناختم ولی کمتر اسفاده میشد (واژگان غیرفعال)، چند راهکار دارم.
معمولا زیر کلمه در کتابهایم خط زیگزاگی میکشم. در کلاسورم، برگهای برای کلمات تازه درنظر میگیریم و هر بار با مطالعه، واژهای تازه را به این لیست اضافه میکنم! اینجوری بهتر میشود به آن رجوع کرد و تسلط کلامی و شیوایی سخن را گسترش داد.
۳- کسب دید متفاوت به اتفاقات عادی – کشف ایدههای تازه
هر دو اینها را با نوشتن کسب میکنم.
شده به نکتهای جالب برخوردم. اگر ایده مشابهی در ذهنم بیاید، کنارش مینویسم. اگر خاطرهای داشته باشم، آن را یاداشت میکنم. زیر نکات کلیدی متن و کلمه کلیدیاش خط میکشم. پاراگراف یا جملات طلایی هر قسمت را با گیومه از بقیه جدا میکنم. شده حتی با شکلکهای خنده یا گریه، احساس خود را بروز میدهم.

وقتی شروع به نوشتن روی کتابهایمان میکنیم، افکار تازهای در ذهنمان روشن میشود.
نوشتن چیز عجیبی است. فروید گفته بود کنجکاوم چه خواهم نوشت!
با شروع کردن به حاشیهنویسی در کتابها، ایدههای تازه خود به خود به ذهن میآیند. همین ایدهها هستند که خلاقیت ما را شکل میدهند. ایدههای همراه با حاشیه نویسی کتاب را نباید دستکم گرفت!
+بد نیست ببینید:[نونِ نوشتن]
۴-ساختن رابطه عاطفی با کتاب
ارزشی که ما برای اشیا و آدمهای اطرافمان قائل هستیم، وابسته به نیروییست که برای آنها صرف کردهایم. اینجا روی سخنم با کتاب است.
کتابهایی که با عشق بیشتری رویشان نوشتهام! یا درونیات خود را بیشتر با نوشتن روی آنها بروز دادهام!
این کتابها، حس ملاقات دوستی قدیمی را به من میدهد که محرم اسرار هم هستیم. به همان اندازه لذتبخش است.
شاید تعجب کنید ولی من خیلی از این احساسات را با کتابهایم تجربه کردهام. کتاب میتواند بهترین همدم و شنوندهای فعال باشد.
کتابهای دیجیتالی، ارزان اند. در دسترس هستند. حمل و نقلشان راحتتر است. درواقع یا نیاز به هندزفری دارید یا گوشی یا لپتاب. از طرفی میتوانند باعث سردرد، و خستگی چشمها شوند.
محمدرضا در فایلهای صوتی راهنمای خرید و خواندن کتاب نکتهای را مطرح کرد. این فایلها، بعنوان هدیه نوروز ۹۹ به اعضای متمم داده شد. البته اکنون از طریق لینک، قابل خرید است.
پیام محمدرضا شعبانعلی را نقل به مفهوم میکنم.
محمدرضا میگفت من برای خواندن کتابهایی که قرار است فقط یک بار خوانده شوند، کتاب دیجیتالی تهیه میکنم. یا برای مرور کتابهایی که قبلا خواندهام. اما کتابی که بخواهم چندین بار بخوانم، نسخه کاغذی را ترجیح میدهم.
کتابهای یکبار مصرف
از این کتابهای یکبار مصرف زیادند! قرار نیست همه کتابها را چندین بار بخوانیم. عمر و انرژیمان محدودتر از این حرفهاست!
مثلا کتابهای آلن دوباتن، اکثرا یک بار پتانسیل خواندن دارند. فرض میکنیم شما رمان سیر عشق، یا کتاب جستارهایی در باب عشق او را خواندید. بعد بروید پی کارتان! واقعا چیزی را از دست ندادهاید. یک بار برای درک مفهومش کافیست. اما کتابی مثل کارعمیق کال نیوپورت ارزش چندین بار خواندن دارد.
سخن آخر
دنیای دیجیتال، با همه خوبیها و بدیهایی که دارد، قابل کنار گذاشتن نیست. باید خوبیهایش را نگه داری. بدیهایش را مدیریت کنی.
+بد نیست ببینید:[مینیمالیسم دیجیتال – درمورد استفاده از شبکه اجتماعی دیجیتال]
بهرحال اینکه کدام سبک را میپسندید، کاملا به خودتان بستگی دارد. من ۴ فاکتور مؤثر برای ساختن عشق به کتابخوانی را گفتم. فاکتورهایی که برای خودم جواب دادند. این شمایید که باید طبق ویژگیهای شخصی خودتان تصمیم بگیرید.
کتاب دیجیتال، یک شیوه برای آموختن است. یکی از مزایای بزرگ صفحات موبایل و اینترنت. نباید آنها را نادیده گرفت. ولی هر چیز، بجای خود! هم دیجیتالی. هم کاغذی.
بگذارید نظر شخصیام را ضمیمه میکنم!
در غالب موارد، کتابهای کاغذی را بخاطر حس خوب ورق زدن، نوشتن، یادداشت برداری و یادگیری بیشتر ترجیح میدهم.
لمس کاغذ کتابها را بیشتر میپسندم. با در دست گرفتن قلم همراه میشود. حس علمآموزی را برایم واقعیتر میکند.