هیچ فرصت ، مسئولیت یا تعهدی بیش از پزشک شدن، نمی تواند به عهده یک انسان باشد. در مراقبت از رنج ، [پزشک] نیاز به مهارت، دانش علمی و درک انسانی دارد… تدبیر ، همدردی و درک از یک پزشک انتظار می رود، زیرا بیمار، فقط مجموعه ای از علائم …
بیشتر بخوانید »یک مدل ذهنی نسبت به زندگی – پادکست رواق
یکی از روزهای گرمِ نیمه اول سال ۱۳۹۹ شمسی بود. معروف است به ایام قرنطینه. در اتاقم نشسته بودم و آمدنِ غروب، فضای اتاق را تیرهتر از پیش کرده بود. فراغتی پیدا کرده بودم و احساس رهایی میکردم. میتوانستم کاری جدید را شروع کنم بیدغدغه خردهکارهای روزمرهام. چند روز پیش …
بیشتر بخوانید »طریقِ بِسمِل شدن – عادت به فراموشی
خدا به بشر پشت کرده است؛ رو برگردانیده است. همه… همگان را زشت و دنی میبینم. همگان را مخرۤب، ویرانگر و نابودکننده میبینم؛ همه دچار جنون نابودی شدهاند. اولین داستانی بود که دو بار مطالعهاش کردم. یاد لایوی (همان پخش زندهی خودمان در اینستاگرام :/) میافتم که چندی پیش محمود …
بیشتر بخوانید »برای زمانسنجی بهتر – perfect timing
ما مسئله «کی (when)» را به اندازهی مسئله «چه چیزی (what)» جدی نمیگیریم.«دنیل اچپینک – کتاب کِی» به این سوالها فکر میکنم. کاملا علمی هستند، اما دلیل مشخصی دارند. چرا باید از رفتن به بیمارستان ها در عصر (ساعت ۱۴ تا ۱۷) خودداری کنیم؟ چرا در نسخههای پزشکان، تجویز آنتیبیوتیک …
بیشتر بخوانید »«هیچ»
در کنج اتاق کوچکم، اپلیکیشن کستباکس را باز میکنم. اپیزود ۵۶ «رادیوهیچ» را پخش میکنم. در سکوت اتاق، پخش میشود. سکوت را میشکند. تکهای از شعر «برف» نیما را میخواند: « من دلم سخت گرفته است از اینمیهمان خانه ی مهمان کش روزش تاریککه به جان هم نشناخته انداخته است:چند …
بیشتر بخوانید »«جنایت و مکافات» اثر داستایوفسکی – مرگ یک رؤیا
در کتابفروشی سطح شهرم میچرخیدم. با فروشندهاش رابطه عاطفیِ عمیقی دارم. احمدآقا مرا میشناسد و صمیمی برخورد میکند. برای تنوعش هم که شده سری میزنم به فضای کتابفروشی و نگاهی ارزانی میکنم به کتابهای چیده شدهی گلهبهگله روی قفسهها. در کتابفروشی مبین، میتوان روی میز و صندلی کنار قفسهها نشست. …
بیشتر بخوانید »دعوت به شنیدن – سمفونی شماره ۶ چایکوفسکی – دوره رومانتیک موسیقی اروپا
قطار موسیقیهایی که برای گوش دادن انتخاب میکنم، رسیده به ایستگاه قرن ۱۹ اروپا. بازهی زمانی که در تاریخ اروپا، آن را بعنوان «دوره رمانتیک» میشناسند. از ابتدای سال ۱۸۲۰ تا ۱۹۰۰. بعنوان یک شنونده مبتدی موسیقی که چندیست موسیقی گوش دادن را برای «یادگیری» شروع کرده و جسته گریخته …
بیشتر بخوانید »کشیدن بار یک «اعتقاد» بر دوش – به چه قیمتی؟
پای اعتقاد و گره زدن خود به نوعی مدل ذهنی به میان آمده. کاریش هم نمیشود کرد. درین مورد تا دلتان بخواهد جنگ و دعوا شده و سر و دست شکسته. باشد که وسط این شکستنها، قلم من نشکند! وقتی حرف و حدیث یک اعتقاد یا عمل برخاسته از یک …
بیشتر بخوانید »جای خالی سلوچ – خشتی که کج نهاده شد
از یک چیزی خیلی سریع میپرم و یک راست میروم سراغ اصل مطلب. همین اول کار که سخن دارد جان میگیرد و کلام منعقد میشود، یک نکته تکراری به یادم میآید. بیجانبداری و بیحاشیه. اینکه تابحال با همه آثاری که از ادبیات داستانی خواندهام (که دست بر قضا زیاد هم …
بیشتر بخوانید »«شعر» چرا زنده میکند؟
استاد شفیعی کدکنی را ادبیاتدوستان میشناسند. به رنگ آدمهاییست که سراسر وجودشان را شور و شوق و اشتیاق پر کرده. کتاب «صور خیال در شعر فارسی» را این روزها ورق میزنم بلکه بتوانم آشتی مجددی با ادبیات و زبان مادریام برقرار کنم. چیزی که در کتابهای ادبیات دبیرستان از شکل …
بیشتر بخوانید »